مادری که هرگز فرزاندنش را رها نکرد
28 مهر 1400
ارسال شده توسط علیرضا قندچی
111 بازدید
فائزه جان، به نقاشی ات که درسا برای روز مادر از تو کشیده نگاه میکنم،نگاهت مثل همیشه موجی از مهربانی ست، شفاف و زیبا..
فائزه عزیزم، به جای خالی ات نگاه میکنم، به پله هایی که با خستگی ناپذیری همیشگی ات پیمودی و در پله ی آخر به جای صعود، سقوطی بی رحمانه نصیبت کردند، آن تلاش های بی وقفه ات مستحق ویرانه ای در شاهد شهر نبود. مادری که هرگز فرزاندنش را رها نکرد
مطالب زیر را حتما مطالعه کنید
درسای قصه، دخترک زیبای هنرمندم
درسای قصه، دخترک زیبای هنرمندم..میگویند زمستان رو به آخر است و بهار در پیش است،...
حالا شما یکی از قشنگ ترین مادر و دختر های بهشت هستین
درسا، رفیق بابابه گل سر زردی که کنار گوشت زدی نگاه میکنم، به گوشواره زیبایت...
فائزه ی مهربان
فائزه ی مهربان..روز مادر از مادرانگی ات برای فرزندانمان گفتم و حالا روز زن است...
معصومیت ها و قلب های پاک عزیزانم مهمان خاک شدند
هنوز ناباورانه به تصاویرآنچه درسال پیش این روز رقم خوردمی نگرم.پس از سپری کردن بیش...
یک سال است “بابا” صدایم نکرده ای
یک سال است "بابا" صدایم نکرده ای.. صدایت نکرده ام..یک سال است هیچ کنسرتی نرفته...
درسای بابا امسال اگر بودی تو پشت رل مینشستی
درسای باباامسال اگر بودی تو پشت رل مینشستی و من کنارت،میخواستم ببینم دست فرمانت چطور...
دیدگاهتان را بنویسید