حالا من پدری بدون فرزند و پسری بدون پدر هستم
28 مهر 1400
ارسال شده توسط علیرضا قندچی
113 بازدید
باز هم روز پدر آمده روزی که یادم می آورد روزگاری پدر چه فرزندانی بوده ام.. همان روز هایی که هدیه هایشان را با شوق کودکانه شان به من هدیه میکردند و حالا به یادگاری هایشان دست میکشم که هرگز گمان نمیکردم دیدنشان قلبم را هزار تکه کند.این آخرین هدیه ی اوست، آخرین هدیه ی روز پدر، که پارسای مهربانم با دستان پر مهرش برایم درست کرده بود..
و پدر بودن چه حال غریبی ست که نه پدری مانده تا سرت را روی شانه اش بگذاری نه فرزندی تا تمام پدرانه هایت را با عشق به پایشان بریزی..
حالا من پدری بدون فرزند و پسری بدون پدر هستم.
مطالب زیر را حتما مطالعه کنید
درسای قصه، دخترک زیبای هنرمندم
درسای قصه، دخترک زیبای هنرمندم..میگویند زمستان رو به آخر است و بهار در پیش است،...
حالا شما یکی از قشنگ ترین مادر و دختر های بهشت هستین
درسا، رفیق بابابه گل سر زردی که کنار گوشت زدی نگاه میکنم، به گوشواره زیبایت...
فائزه ی مهربان
فائزه ی مهربان..روز مادر از مادرانگی ات برای فرزندانمان گفتم و حالا روز زن است...
معصومیت ها و قلب های پاک عزیزانم مهمان خاک شدند
هنوز ناباورانه به تصاویرآنچه درسال پیش این روز رقم خوردمی نگرم.پس از سپری کردن بیش...
یک سال است “بابا” صدایم نکرده ای
یک سال است "بابا" صدایم نکرده ای.. صدایت نکرده ام..یک سال است هیچ کنسرتی نرفته...
درسای بابا امسال اگر بودی تو پشت رل مینشستی
درسای باباامسال اگر بودی تو پشت رل مینشستی و من کنارت،میخواستم ببینم دست فرمانت چطور...
دیدگاهتان را بنویسید